آخر شب بود . لامپو خاموش کرده بودیم بخوابیم . شیوا : بابا بادوم زمینی میاری ؟گفتم : مگه داریم ؟ گفت :آره . بشکنیم بخوریم !!! گفتم : اون که زمینی نیست . بادوم درختیه .( فامیلامون از کاشان هدیه آورده بودن )
شیوا3 ساله : من مادرجونو دوست دارم .من باباجونمو دوست دارم . من غذاشونو دوست دارم . چقدر غذای مادرجون خوبه . خونه ی مادرجون کجاست ؟ بابا بریم خونه ی مادرجون !( پدر و مادر همسرم )
^ 361 روز و 22 ساعت قبل - آخرین تغییر : [sajede] 360 روز و 17 ساعت قبل
2-مصطفی، مهندس مکانیک، راحیل بانو،NOOB-SAILOR فقط زود قضاوت نکنید sajede،